اصلح انتخابات1400
خودشان دارند نام میبرند دیگه ما چی بگیم ?
داستان بهلول وهارون الرشید
بهنام خالق بی همتا
حکایت شده که بهلول بابچه ها مشغول ساختن خانه بود هارون الرشید او را دید .
به وی گفت عجب مردی هستی که پشت به دنیا زدی!
بهلولگفت :نه ,تو مردهستی که از آخرت گذشته ای وبه دنیا چسبیده ای !
هارون گفت : ازمن حاجت بخواه .
بهلول:من وتو بنده ی خداهستیم ,چگونه خدا تورا فراموش نمی کند ,ولی مرا فرا موش می کند ؟پس چرا از توبخواهم ؟
هارون گفت :شنیده ام قرض داری ,ایا قرضت را بپردازم ؟
بهلول گفت:کسی باید قرض مرا بپردازد که پول داشته باشد .ولی تو که از خود پولی نداری,وغاصب وبدبخت وذلیل هستی .
همچنین گفته اند که “بهلول “حاجتی داشت .نذر کرده بود اگر حاجتش برآورده شود ,به ذلیل ترین مرم یک درهم بدهد .وقتی حاجتش بر آورده شد ,برای ادای نذر به قصر هارون رفت ویک درهم را به او داد.
هارون پرسید این چیست ؟
بهلول گفت :نذر کرده بودم یک درهم به بدبخت ترین افراد بدهم .ححاجتم بر آورده شد,وحال این یک درهم را به تو می دهم چون فقیر تر وبدبخت تر از تو پیدا نکردم !
(یا ایّها الناسُ أنتم فُقَراءُ الی الله والله ُهوَالغنیُّ الحَمید) ١
:"بی نیازی ویژه پروردگار است وهمه مردم به خداوند نیاز مندند.”
- همه فقیر محض اند ,ودرعالم بی نیازی جز خداوند عزّوجل نیست,وهمه وابسته به او یند
اگر کسی این معنارادرک کند ,دیگر بهعلم ,لباس,اموال ,عشیره,ریاست,و…تفاخر نمیکند و"من,من” نمی گوید .
در وجود کسی که در دل ش درون سنگر"خدا,خدا"می کند وخود را درهمه شئون زندگی نیازمند حق تعالی می داند ,تکبّروغرور پیدانمی شود ,ترس براو غلبه نمیکند,از بزرگواری وعزّت خاصی برخوردار می شود ,وهمه ء قدرتهای بزرگ را تُهی و ضعیف می یابد.٢
………………………………………………
١.سوره فاطر,ایه ١٥
٢.جبهه وجهاد اکبر,مظاهری,ص ١٦٤-١٦٥